سیّد شهر مؤمنان
تقدیم به روح ملکوتی آیت ا... سیّد جواد مدرسی یزدی(ره)
شعر از محمد جواد زمانی
شب شد و آفتاب دلها رفت مرد بی انتها دریغا رفت
********
مردی از جنس آبهای زلال از تبار شکوفه های کمال
********
مردی از کاروان ابراهیم بتشکن، پرشکیب، بی تسلیم
********
آن مسیحی که با دم امداد به تن مرده باز جان می داد
********
آن کلیمی که دل به شور گرفت از رُخَش طور سینه نور گرفت
********
اقتدا کرده بود در دنیا به حسین و قیام عاشورا
********
دشمنِ دشمنانِ خون آشام مرد عزّت، شرف، حماسه، قیام
********
مردی از بند حبّ نفس رها مرد سجاده و نماز و دعا
********
مردی از کوی نفس کرده سفر مرد خون گریه های وقت سحر
********
در قنوتش ترنّم باران در سکوتش تبسّم ایمان
********
او دماوندِ رادمردان بود کوه الوندِ حق نوردان بود
********
در دلش باغی از تأله داشت اجتهادی پر از تفقّه داشت
********
زنده می کرد جان عشق را راه و رسم امام صادق را
********
رادمردی که علم را جان داد کرم و صبر و حلم را جان داد
********
بس که آن مه امیر جان شده بود سیّد شهر مؤمنان شده بود
********
باغ ها داغی از شقایق او مردم پا برهنه عاشق او
********
آه، خمِّ غدیرِ یزد مرو چشمه سارِ کویرِ یزد مرو
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 04,مارس,2025